: 사랑 𝂄 𝗜 𝗸𝗻𝗼𝘄 𝘆𝗼𝘂 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝗺𝗲
«تو هوای سرد پاییزی تو حیاط مدرسه قدم میزدم در حالی که بقیه روی برک های خشک میپریدن من مشغول نگه داشتن رازم بودم،من عاشق یک پسر سال بالایی شده بودم که اون منو دوست نداشت اون موهای ساف بلند لخت پوست سفید و اندام بامزه داشت در حالی که من موهای فرفری دورنگ قهوه ای و مشکی پر حجم و پوست برنزه و اندام کوچولو و همراه یک جفت پای قول داشتم و از طرفی معلولیت داشتم * کر و لال .همه ازم دوری میکردن خیلی سخت بود.تا اینکه با اون آشنا شدم اون پسر هم مث من براش قلدری میکردن درحالی که اون خنده خیلی زیبایی داشت...ولی از معلولیتم خبرنداشت منم میترسیدم بهش بگم پس تصمیم گرفتم که بهش بگم(صدای من خیلی زشته)و اونم به نظرم احترام گذاشت گفت«هرجور راحتی!»
موقع تعطیلی مدرسه دستمو گرفت و منو به گوشه ای برد...داشت باهام حرف میزد و منم چاره ای نداشتم جز اعتراف کنم که معلولیت دارم و اونم سعی کرد با حرکات اشاره باهام حرف بزنه»»
-چرا زودتر نگفتی؟
«میترسیدم مسخرم کنی»
-ولی چرا؟وللش بهتره دخالت نکنم،دوست داری باهم نهار بخوریم؟
«اره»
-این غذا رو دوست داری؟
«اره مامانم واسم درس میکرد»
-مامانت منظورت چیه؟
«مهم نیست»
-هرچی بشه من دوست دارم
«من و آوردی تا همینو بگی؟!»
-چیه مگه؟
-ادامه دارد
لایک نمیکنی کوشولو ددی؟
موقع تعطیلی مدرسه دستمو گرفت و منو به گوشه ای برد...داشت باهام حرف میزد و منم چاره ای نداشتم جز اعتراف کنم که معلولیت دارم و اونم سعی کرد با حرکات اشاره باهام حرف بزنه»»
-چرا زودتر نگفتی؟
«میترسیدم مسخرم کنی»
-ولی چرا؟وللش بهتره دخالت نکنم،دوست داری باهم نهار بخوریم؟
«اره»
-این غذا رو دوست داری؟
«اره مامانم واسم درس میکرد»
-مامانت منظورت چیه؟
«مهم نیست»
-هرچی بشه من دوست دارم
«من و آوردی تا همینو بگی؟!»
-چیه مگه؟
-ادامه دارد
لایک نمیکنی کوشولو ددی؟
- ۳.۹k
- ۲۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط